¤ نامه هايي به حجم بزرگ و نه سفيد ¤

نامه هایم را برایت ميفرستم.. نامه هایی از این سوی سرما...در دل كوهاي زاگرس ... این نامه ها هرچه که هستند سهم من اند از تو در این سوی تنهایی و تاریکی... (كپي برداري فقط با ذكر منبع: ورنه پيگرد در دادگاه الهي دارد)..¥¥¥¥¥¥

دلم تنگ نه ولي مينالد براي گذشتهاي خوبمان ايامي كه تمام غم ما پول ژتون و اجاره سر ماه خانه كوچكمان بود باور كن دلم براي صداي گيتارت و شعر " اره من عاشق نبودم، اره من عاشق دودم" و اخرين خلوت تنهايهايمان تنگ است.. من ميدانم كه ان روزگار هيچ وقت دلش برايمان تنگ نميشود و صداي گيتارت ملودي ان ايام را به ياد نخواهد اورد.. دستم را بگير... اگه يه روز بري سفر.. اخرين شب يلدا.. سيگارهايي كه ميكشيديم و خندهاي كه حتي از سر دلهره سر ميدانم، علي DJ، ديدي گفتم(فرشيد امين سرسرهاي عباس اباد كلاهاي رنگيمان كجايند خاطرات روزهاي فراموش شده ميخواهم بيايند برايم لالايي بخوانند بخوابم محسن به من بگو سراغ اخرين هق هق نيمه شبهاي دورم را از كه بگيرم، تا گريه ام بگيرد و كمي سبك تر شوم ؟ " نامه اي براي محسن مومني دوست خوب دوران دانشجويي ام كه در سال 83 مرا تنها گذاشت و ديگر نديدمش"
نوشته شده در پنج شنبه 23 ارديبهشت 1386برچسب:محسن مومني,ساعت 21:19 توسط كيانوش سليماني(فامي)| |


Power By: LoxBlog.Com