¤ نامه هايي به حجم بزرگ و نه سفيد ¤

نامه هایم را برایت ميفرستم.. نامه هایی از این سوی سرما...در دل كوهاي زاگرس ... این نامه ها هرچه که هستند سهم من اند از تو در این سوی تنهایی و تاریکی... (كپي برداري فقط با ذكر منبع: ورنه پيگرد در دادگاه الهي دارد)..¥¥¥¥¥¥

¤ نامه اي براي شبهاي تنهايم ¤ از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب شاید تو میخواهی مرا در کوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شب پيدا كني.. من كه بسيار گشتم اما نیستي در هیچ جا امشب می دانم اری نیستی اما نمی دانم بیهوده میگردم به دنبالت در هر کجا امشب هر شب تو را بی جستجو مییافتم اما نگذاشت بیخوابی به دست ارم تو را امشب هر شب صدای تو میامد از هر چیز حتی ز برگی هم نمی اید صدا امشب امشب به پشت ابرها بیرون نیامد ماه بشکن ابر را ماه من بیرون بیا امشب گشتم تمام کوچه ها رایک نفر هم نیست شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب ای ماجرای شعر شبهای جنون من اخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟
نوشته شده در یک شنبه 30 تير 1389برچسب:شبهاي تنهايي,ساعت 13:50 توسط كيانوش سليماني(فامي)| |


Power By: LoxBlog.Com